عاشقی کردن را بلد نیستم...

ساخت وبلاگ
من حالم خوب نيست....من این روزا اصلا حالم خوب نیست...من یه حالیم یه طوریم...یه طوری که تا حالا نبودم...پره حرفه تو سینه ام ...اما...اصلا حرفم نمیاد...فقط میتونم همین و بگم...واقعا حالم خوب نیست...تنها درمانم هم مرگه... و من چه بی صبرانه در انتظار فرشته مرگ هستم...خسته ام...خیلی خسته ...از همه چی... خواستم با سال جدید تغییر کنم ... خواستم امیدوار بشم... خواستم رویا بسازم...خواستم آینده بسازم...اما.... من خسته ام ....برای خسته عید و رمضان و پاییز و زمستون فرق نداره...یه خسته حال هیچی و نداره ...تعطیلات از رختخواب به کاناپه تغییر مکان میدم...از حالم بخوام بگم ...من نمردم...ولی زنده هم نیستم ...من فقط نفس میکشم.... نوشته شده در شنبه چهارم فروردین ۱۴۰۳ساعت 22:26 توسط شقایق| | عاشقی کردن را بلد نیستم......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 14:09

تنهایی .... من با ۳۶سال سن دوتا شب احیا علاوه بر دعای همیشگیم برای سلامتی همه و مامان و بابا و علیرضا و امیر و بقیه ...برای خودم هم دعا کردم دعا کردم یا از این حال نجات پیدا کنم یا سال دیگه احیای رمضان و نبینم....سپردم به خود خود خدا ...پافشاری نمیکنم روش اما ...دلم میخوام نجات پیدا کنم از این حس بد و رخوت انگیز تنهایی ...کی گفته تنهایی قشنگه....تنهایی قشنگ نیست ...تنهایی سفر بری ...تنهایی عکس بگیری...تنهایی کافه بری ...مگه میشه همه کارها تنهایی کرد.روحت نیاز داره گاهی تنها باشی اما باز هم همون روحت دلش میخواد تنها نباشه...تنهایی از یه جایی به بعد مثل شن های ساحل میشه که یهویی زیر پاتو خالی میکنه ... تنهایی حس تهی بودن بهت میده....از یه جایی به بعد تنهایی فقط آزارت میده...حالی که الان دارم .....تنهایی .... نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۳ساعت 18:50 توسط شقایق| | عاشقی کردن را بلد نیستم......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 14:09

همه رفتند تا زمستان شدخنده ها مردند گریه ارزان شدکو جوانی آرزو ها کو ؟رفته ایم از یاد یادی از ما کو ؟شاید این بغض آخرم باشد آخرین غمم باشدعاشقانه ای آرام بین درد و غم باشدهر آشنایی غریبه است هر نگاهی فریب استبا صدای هر باران حال قلبم عجیب استغم تقدیر هم قطار درد ما شدهدریا شبیه بغض ما شدهاز ما چه مانده غیر از آرزوبا قلب خسته ای خدا بگودنیای ما کو دل تنهای ما کو رویای ما کودنیای ما کو فردای ما کو ؟ای ساحل غم دریای ما کو ؟ای قاضی عشق در بازی عشقپس جای ما کو ؟این آهنگ رضا بهرام حال این روزای منه عاشقی کردن را بلد نیستم......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:30

بیست و سوم مهر ماه هر سال یاد آور تنهایی من...تولدم مبارک ...درست مثل همیشه تنها غمگین خسته ...خسته تر از خسته ....در انتظار خاموشی ... حتی روز تولدم هم هیچ آرزویی به ذهنم نرسید جز مرگ...تولدم مبارک... تبریک های تو خالی ... آدمایی که فراموشم کردن ....با استوری مامان یادشون افتاد تولد منه...و تشکر دروغین من ...مرسی به یادم بودی ...اینطوری به یادم آوردند غمگین ترم میکنه ... دوستایی که بعد از استوری طعنه‌آمیزم که می‌گفت هر چه اطرافیانتان ارزان‌تر باشند شما هزینه‌های بیشتری می‌دهید... پیام فرستادن ...فردای تولدم... نه روز تولدم ... دوستایی که کلا فراموش کردنم...من چرا نمیتونم مثل هودشون باشم....سخته تحمل این حجم از تنها بودن ... نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۲ساعت 16:31 توسط شقایق| | عاشقی کردن را بلد نیستم......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 22:23

این روزها خیلی خسته ام ...خیلی ..‌دارم روز هایی سپری میکنم که باید خیلی عالی میشد..‌.اما.‌‌‌‌‌‌.‌‌اصلاً یه طوریم ...خستم...نمی دونم خودم خستم، روحم خستس،دلم خستسخسته از حرفهای عمیقی که تو دلم مونده خسته از اینکه هیچ کس نمی دونه چه حالی دارمخسته از دردهایی که هرچی جمعشون می کنمتمومی ندارن خسته از انتظاراز حال خوبی که هرچی می گردم پیداش نمی کنمخستم،آنقدر خستهکه زورم به خستگیام نمی رسه... زورم به آرزوهایی که دارن حسرت میشن هم نمیرسه ..‌‌.زورم به هیچی نمیرسه حتی به خودم ..‌.به مغزم که انقدر به هرچی فکر نکنم.‌‌‌‌..خلاصه زندگیم شده شبیه به یه روبات ...‌نه تفریحی نه سرگرمی نه حتی آرامش هیچ کدوم ندارم..‌.این روزها پرم از تنهایی و خواستار مرگ .‌‌‌.. نوشته شده در دوشنبه سوم مهر ۱۴۰۲ساعت 17:51 توسط شقایق| | عاشقی کردن را بلد نیستم......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 64 تاريخ : جمعه 7 مهر 1402 ساعت: 13:29

در وجود من چند دختر زندگی می کنند ..‌.دختربچه ای که سودای محبت و آغوش دارد ...دختری که از تولدش سی و پنج سال می‌گذرد...اما ..‌در وجود من پیرزنی هزار ساله زندگی می‌کند که هر لحظه آرزوی مرگ دارد...و دختر تنهایی که دکتر به او گفت جسمت چهل ساله است ...و دختری که هرگز زندگی نکرده است..‌.من دختری سی و پنج ساله که در سر رویاهای فراوانی دارم ..‌.اما ای کاش شبی بخوابم و هرگز بیدار نشوم... و در رویاهایم غرق شوم..‌.شقایق نوشته شده در یکشنبه یازدهم تیر ۱۴۰۲ساعت 17:41 توسط شقایق| | عاشقی کردن را بلد نیستم......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 13:14

فقط می نویسم تولدت مبارک....این روزها پر از حسرت و تنهایی پشت سر هم میگذرن..از اولین روزی که شروع به نوشتنن کردم16 سال میگذره ...یادمه اون موقع پر از شور و انرژی و انگیزه بودم ...پر از زندگی .... پر از امید به آینده ... پر از ترس از آینده....این روزها پرم از خستگی ...هم روحم خسته است هم جسمم... خسته تر ازآنم که بگویم به چه علت...پر از نامیدی.....پر از حسرت...پر از آرزوهایی که به واقعیت تبدیل نشدن ....پر از حسرتم ....حسرت به خاطر دویدن ها و نرسیدن ها ....حسرت به خاطر اینکه آرزوهای من واقعیت زندگی دیگران شد...پر از آرزوی مرگم...پر از ترسم ....ترس از آینده ....تنها وجه مشترک من امروز و من 16سال پپیش همین ترس از آینده است ....خلوت تنهایی من تولدت مبارک ...تو تنها 19سال از من کوچکتری ...اما فقط و فقط تا زمانی که من زنده باشم تو هم زنده ای...آرزو کن برایم در روز تولدت که این زندگی حسرت بار زودتر به پایان برسد... نوشته شده در جمعه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۱ساعت 19:45 توسط شقایق| | عاشقی کردن را بلد نیستم......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 19:51

خسته تر از آنم که بگویم به چه علت... عاشقی کردن را بلد نیستم......
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 16:22

نیمه پاییز از راه رسید ...

و من همچنان در انتظار نیمه دیگر خود سرگردانم....

من در غمگین ترین نیمه پاییز به انتظار نشسته ام ...

و چه سخت است همیشه منتظر بودن..‌‌.

نیمه پاییز مبارک...

نوشته شده در یکشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۱ساعت 21:17 توسط شقایق| |

عاشقی کردن را بلد نیستم......
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 19:57

تنهایی حس عجیبی داره ... یه روزایی از عمرت دلت میخواد تنها باشی... نوجوانی یکی از این روزاست ... گاهی تو روزای جوونی هم دلت میخواد تنها باشی ..‌‌. اما از یه جایی به بعد دیگه تنهایی خوب نیست ... تنهایی را تو روزای نوجوانی ام دوست داشتم ...کنج اتاقی که مال من نبود اما میم مالکیتش برای من بود ... چیدمانش و همه چیزش طبق نظر من بود ... اما حالا ...تنهایی عذابم میده .... اتاقی که میم مالکیتش را داشتم این روزها ندارمش... عاشقی کردن را بلد نیستم......
ما را در سایت عاشقی کردن را بلد نیستم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaghayegh19 بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 19:57